Tuesday, January 17, 2012

هذیان گویی چپ گرایان قلابی

جمعه هفته گذشته، آقای رضا پهلوی به دعوت آقای حشمت رئیسی از فعالین و نظریه پردازان جنبش چپ، در رو اینترتنی آقای رئیسی حضور پیدا کردند. واکنش برخی چپ گرایان ایرانی مخالف جمهوری اسلامی به این حرکت، ما را به فکر وامیدارد. یکی از این افراد، نامش چندان اهمیتی ندارد، ،بدون اینکه توجه داشته باشد، حتی تا جایی پیش رفت؛ که به خود اجازه دهد برای آقای رضا پهلوی به عنوان یک فرد ایرانی، تعیین تکلیف کند که ایشان سیاسی فکر کنند یا نکنند؛ "در سیاست دخالت کنند یا نکنند!" باید از این فرد سوال کرد که؛ مایلید بفرمایید که ایشان چطور لباس بپوشند؟! بی تردید پاسخ این چنین گستاخیهایی همان است که آقای حشمت رئیسی در حضور آقای رضا پهلوی به این فرد دادند؛ "آقا مزخرف ننویسید."

حال این آقا، فردیست که 32 سال پیش در دوران جوانی بهمراه دیگر همفکران به اصطلاح چپگرای خود، آقای خمینی را رهبر مبارزات ضد امپریالیستی خود و مردم ایران تصور کرد. فردی که ادعای تحلیلگر سیاسی بودن دارد. فردی که به خود اجازه چنین گستاخی را داده است که برای آقای رضا پهلوی، و در واقع آینده سیاسی کشور و مردم ایران، تعیین تکلیف سیاسی کند. فردی که دوران جوانی خود را در کنار آقای خمینی هدر داده است؛ قطعا امروز هم که 32 سال مسن تر هستند توانایی شناخت نسلی که جنبش سبز در این کشور براه می اندازد؛ را نخواهد داشت. نه چیزی از این نسل میداند؛ و نه چیزی از نگاه و خواسته های آنان. نه از آینده سیاسی این کشور؛ چیزی میداند و نه؛ از تغییرات و رویدادهای اتفاق افتاده در کشورهای همسایه ایران و افریقا، اخیرا. هنوز حتی یاد نگرفته است که طرز تفکر؛ نگاه و تعلق خاطر سیاسی؛ و عملکرد یک ایرانی؛ چیزی نیست که به این آقا مربوط باشد! 

نه در 32 سال پیش می دانست که در زمان جنگ سرد و در کشورهایی مانند ایران و در خاور میانه؛ نظامهای حکومتی به این سادگیها، که این دوست جوان مغز دیروز در ذهن داشته است، قابل تغییر نیستند؛ و نه امروز می داند که در فردای سیاسی ایران نه تنها آقای رضا پهلوی بلکه حتی پدر ایشان هم، اگر زنده بودند، می توانستند که در سیاست دخالت کنند. تنها استثنا در مورد پدر ایشان این بود که اگر ایشان شاکی خصوصی داشتند، آن شاکیان؛ البته تنها در صورت وجود مدارک مستدل، می توانستند آن شکایت را مطرح کنند و بس. شکایت هم لزوما به معنای محکوم شدن پدر ایشان نبود. 

فردی که به خیال خودش، 32 سال پیش، نظام شاهنشاهی و "سگ زنجیری امپریالیسم" در خاور میانه را سرنگون می کند؛ با کمک خمینی و اسلامش! فردی که حتی نمی دانست که آن تغییر حکومت در ایران، شرط لازم  اهداف بزرگتری مانند جنگ ایران-عراق و پس از آن جنگ اول خلیج فارس و بیرون راندن صدام از کویت بود! فردی که حتی نمی دانست که چرا هیچکس در غرب واکنشی به جنایات و قتل عامهای آقای خمینی و دوستانش در آن سالهای سیاه نشان نمی دهد! کسی که حتی نمی دانست که چرا آمریکا، حتی به قیمت در اسارت بودن دهها نفر از اتباعش برای مدتی طولانی؛ حاضر نشد دخالت مستقیمی در ایران داشته باشد. کسی که حتی نمی داند که چرا ده سال بعد از آنکه، بیست سال پیش، جهان دو قطبی به جهان یک قطبی، حداقل در ظاهر، تبدیل شد؛ چه تحولاتی باعث می شود که غرب با نیروی نظامی وارد مناطق اطراف کشورمان شود. چنین فردی حتما می گوید که می داند؛ امریکا و متحدان غربی آن با بیش از 300 هزار سرباز؛ صدها فروند هواپیما؛ ناوهای هواپیمابر؛ زیر دریایی؛ توپ و تانک آمدند که با اسامه بن لادن دعوا کنند!


فردی که هنوز نمی داند ...  

Friday, January 13, 2012

روسیه حق ندارد از جیب مردم ایران خرج کند



سفیر روسیه در ناتو اعلام کرده است که از نگاه روسیه؛ برخورد نظامی با جمهوری اسلامی؛ تهدیدی برای امنیت ملی کشورش محسوب می شود. قبل از آن هم وزارت خارجه روسیه چنین موضعی را مطرح کرده بود. تا اینجای قضیه اخباری است که شنیده ایم و یا خوانده ایم.
اما باید دید که چه قضایایی می تواند در پشت درهای بسته در جریان باشد که ما از آنها بی اطلاعیم و تنها واکنشها به آنان را در اعلامیه های رسمی و عمومی می شنویم. همین چندی پیش و در زمان مانورهای دریایی جمهوری اسلامی در خلیج فارس و تهدیدات بستن تنگه هرمز بود که نماینده ای از تهران به مسکو سفر کرد. کار مشکلی نیست، حدس زدن اینکه چه پیغامی ممکن است از تهران برای مسکو فرستاده شده باشد. و یا برعکس چون ما نمی دانیم، شاید مسکو از تهران خواسته باشد که قاصدی به مسکو بفرستد. چرا که اگر طرحی برای برخورد نظامی با جمهوری اسلامی در دستور کار، بقول سفیر روسیه در ناتو، "کسانی باشد که درگیر این بازی هیجان انگیز هستند" باشد، یک جورهایی جیکسو کشورهای اقماری اطراف روسیه تکمیل خواهد شد. فکر می کنم منظور سفیر روسیه، کشور روسیه، از تهدید امنیتی کشورش، این بوده است.
شبیه این سناریو در سال 2008 و در رابطه با گرجستان برای روسیه تکرار شده بود. در آن زمان گرجستان هم، با احتیاط، به تحریک شاید همین "کسانی" که سفیر مسکو به آنان اشاره کرده است؛ قصد همسایه کردن روسیه با غرب را داشت. با در کنترل گرفتن استان اوشتیای جنوبی و آبخازیا. روسیه در آن زمان هم با تهدید ملی خواندن این حرکت گرجستان، به شدت واکنش نشان داد و صدها تانک روانه گرجستان کرد.
امروز اما در رابطه با کشور ما؛ روسیه باید بداند که امنیت و منافع ملی آن؛ مشکل خودشان است و مشکل مردم ایران با رژیم حاکم بر کشورشان، مشکل مردم ایران. اگرچه صحبت روسیه از امنیت و منافع ملی خودش کاملا قابل درک است؛ باید اما مراقب باشد که برای تامین این منافع از جیب مردم ایران خرج نکند.      

Saturday, January 7, 2012

جمهوری اسلامی و حال و روز اسفبار

بعضی وقتها تعجب می کنم. از اینکه چطور یک عده سیاستمدار می تونن خودشون رو در چنین 
موقعیت افتزاهی قرار بدن؛ که امروز سیاستمداران جمهوری اسلامی قرار دارن. همه ما میدونیم که علی خامنه ای و فرماندهان سپاهیش بر علیه مردم ایران کودتای نظامی سرد کرده اند، دو سال پیش. با ساده لوحی تمام، و با تصور اینکه بعد از کشت و کشتار (که آمار درستی از آنها در دست نیست و موکول شده به آینده)، زندان، شکنجه و نجاوزات که همه ما و دنیا دیده و شنیده ایم، همه چیز تحت کنترل، و بازی تمام شده است؛ سرش را در برف کرد. حالا امروز که کارشون بجایی رسیده که مجبورن بریزن توی سفارت انگلستان در تهران؛ یا با ترس و وحشت از تحریم نفت و گاز (که حتما باید انجام بشه و میشه، در صورت لزوم)؛ از حمله به کشتیهای حامل نفت کشورهای منطقه تا تهدید به بستن تنگه هرمز صحبت می کنند؛ شاید فهمیده باشند که دو سال پیش نه تنها بازی تمام نشده بود؛ بلکه تازه سر خط شروع مسابقه ایستاده بود، جمهوری اسلامی!
با این فرق که دو سال پیش، مردم بی دفاع ایران تنها و با دست خالی در مقابل نظامیان و ایادی تا دندان مسلح آنها قرار داشتند؛ و امروز دنیای متمدن در کنار این مردم ایستاده است. توازن قوا کاملا تغییر کرده است. ایستادن دنیای متمدن در کنار مردم ایران رو می توان در نوسانات غیر قابل پیش بینی و یا پیشگیری قیمت ارزهای خارجی در ایران دید. وقتی که آقایون صبح از خواب بیدار میشن، و یهو می بینن که قیمت ارزهای خارجی در کشور 30-40 درصد بالا رفته! وقتی می بینند که مردم پولهای خودشون رو برای تبدیل به دلار یا یورو به صرافیها و نهایتا به دبی و ترکیه سرازیر می کنند؛ و آقایون دبی و دولت امارات رو مقصر قلمداد می کنند. ایستادن دنیای متمدن در کنار مردم ایران رو می توان در عمل کرد احساساتی و بدون توجه به عواقب عمل؛ وارد حریم زمینی کشور انگلستان در تهران شدن؛ دید که به دلیل تحریم بانک مرکزی جمهوری اسلامی به رهبری انگلستان انجام می شود. ایستادن دنیای متمدن در کنار مردم را می توان در بدون تفکر؛ اعلان جنگ دادن به کشورهای منطقه فروشنده نفت و خریداران بین المللی نفت آنان دید، زمانی که صحبت از تحریم خرید نفت جمهوری اسلامی می شود. تمام اینها؛ یعنی درماندگی. درماندگی سیاسیونی که به هوش و درایت سیاسی مردم ایران توهین کرده اند، و اصرار دارند که می توانند مردم ایران را از حق مسلم دمکراتیک خود محروم کنند. اصرار بر اینکه می توان بزور سر نیزه و بدون رای مردم؛ سیاسی باقی ماند، حکومت کرد و منافع ملی این کشور و مردم را به تاراج برد. چه خیال خامی.

شاهدیم که بعد از چند روز رجز خوانیهای تو خالی، جمهوری اسلامی با التماس از نمایندگان اتحادیه اروپا و سازمان انرژی هسته ای دعوت به رفتن به ایران کرده است. اما در عوض نخست وزیر ترکیه به ایران سفر، و پیشنهاد میزبانی مذاکرات هسته ای را داده است. حضور نمایندگان اتحادیه اروپا در تهران؟! فکر نمی کنم. آنها باید عاقل تر از این باشند که با حضور خودشان در تهران به این سیستم حکومتی اعتباری بخشیده؛ فضای تنفسی به آن بدهند. بنابراین دعوت ترکیه برای میزبانی راه حلی خواهد بود. اما نکته مهمتر این است که چه دست آوردی قرار است این مذاکرات داشته باشد؟ اول باید ببینیم که طرفین واقعی این مذاکرات چه کسانی هستند و چه چیزی از یکدیگر طلب می کنند.

ادامه دارد