Saturday, September 29, 2012

التماس جمهوری اسلامی بدرگاه امریکا


 دلار بالای 2700 تومان، تحریم های شدیدتر در راه و ناوهای جنگی در اطراف مرزهای ایران؛ همه و همه باعث شده است که احمدی نژاد، جمهوری اسلامی، در هر فرصتی که در امریکا بدست آورد؛ پیغام تسلیم و التماس به امریکا را فریاد زد
احمدی نژاد گفت که جمهوری اسلامی آماده مذاکره با امریکا است. گفت که "اگر اورانیوم 20% به ما بفروشند دیگر غنی سازی نمی کنیم." می دانیم که تصمیمات در مورد این دو موضوع بزرگ، برقراری رابطه و مذاکره مستقیم با امریکا و غنی سازی اورانیوم، در ظاهر در حیطه اختیارات رهبر جمهوری اسلامی هستند. بنابراین پیغامهای احمدی نژاد 2 تعبیر بیشتر نمی تواند داشته باشد، یک، این صحبت ها با هماهنگی و چراغ سبز خامنه ای و حلقه محافظه کاران اطراف او انجام شده است. و یا اینکه احمدی نژاد به ابتکار خود و مشاورانش این حرفها را زده باشد. 

با اینکه تفاوت این دو حالت، شاید گویای پیغام بزرگتر و مهم تری در رابطه با آینده سیاسی ایران باشد که مطلبی دیگر می طلبد؛ در کوتاه مدت اما، فرستادن اینگونه پیغامها به امریکا برای هر دو طرف، احمدی نژاد و خامنه ای و در  صورتی که دعوای این دو را جدی بپذیریم، و کشتی بنام جمهوری اسلامی حیاتی بنظر می رسد. چون بر خلاف نظر برخی تحلیلگران مسائل ایران، و البته حامیان جمهوری اسلامی، که معتقدند جمهوری اسلامی خواهان درگیری و تنش است، من فکر می کنم که جمهوری اسلامی شدیدا نگران است.  تحریمها باعث گرانی و نارضایتی  روزافزون  قشر فقیر و کم در آمد جامعه شده است. مشکل گرانی و کمبود مرغ که چندی پیش باعث حضور مردم در خیابانها و دستپاچگی  مسئولان شد، تنها یک مورد کوچک و تقریبا پیش پا افتاده بود.  تصور کنید که مردم نتوانند نان تهیه کنند؛ برای فرزندان و خانواده خود! ایجاد نارضایتی عمومی، یکی از شاخص ترین اهداف تحریمهاست. چندان سخت نخواهد بود، برای حاکمان مذهبی-سیاسی-نظامی-امنیتی جمهوری اسلامی؛ دیدن تصویر وحشتناک حضور مردم گرسنه در کنار میلیونها نفری که 3 سال پیش در خیابانهای شهرهای ایران بدنبال رای خود می گشتند.

جمهوری اسلامی اما، همزمان با التماس؛ بسیار مایل است که درگیری با خود را؛ فاجعه ای برای غرب توصیف کند. تا جایی پیش می رود که علاوه بر تهدید به بکار گیری گروههای تروریستی امثال حزب الله لبنان و حماس در فلسطین، از جیب روسیه و چین هم خرج می کند؛ و جنگ جهانی راه می اندازد!  در صورتی که خیلی خوب می داند، جرقه درگیری برابر است با غرق کشتی جمهوری اسلامی در زمانی نه چندان طولانی. التماس های احمدی نژاد در نیویورک؛ کاملا قابل درک است.       

Monday, September 24, 2012

سرداری که آمد راه رفتن سیاسی-اقتصادی یاد بگیرد؛ تفنگ پاک کردن هم یادش رفت

سردار جعفری، فرمانده سپاه پاسداران، چند روز پیش در یک کنفرانس خبری از لازمه آمادگی برای جنگ صحبت کرده است.
قبل از این، اتفاقاتی افتاده است که شاید با صحبتهای سردار ربط داشته باشند.
 اول، امریکا و 30 کشور دیگر در خلیج فارس مانور نظامی انجام دادند. تقریبا همزمان با آغاز مانور، سعید جلیلی، ریاست شورای امنیت ملی جمهوری اسلامی، به ناگاه و غیر رسمی خانم کترین اشتون را به کنسولگری تهران در استانبول دعوت می کند و صحبتهایی رد و بدل می شود، که خانم اشتون؛ آنان را "سازنده و مثبت" می خواند.
اتفاق بعدی این بود که امریکا تمامی هواپیماهای ایرانی متعلق به ایران ایر، ماهان ایر و یاس ایر را به اتهام حمل سلاح و پاسدار به سوریه، تحریم کرد. یعنی اینکه اگر هواپیماها از حریم هوایی کشورهای همسایه ایران استفاده کنند؛ و مشخص شود که سلاح و یا نیروی نظامی حمل کرده اند؛ کشور مربوطه تحریمهای امریکا را نقض کرده است و مجازات نقض شامل حالش خواهد شد. این البته کار ساده ای نیست، اما امریکا می تواند که از کشورهای همسایه منجمله عراق و ترکیه، که هواپیماهای ایرانی به مقصد سوریه قصد عبور از حریم هوایی آنان را داشته باشد، بخواهد که تمامی هواپیماهای ایرانی را بازرسی کنند.
اتفاق بعد از آن، که شاید مهمترین هم باشد این بود که، مجلس سنای امریکا با اکثریت قاطع به دولت امریکا اختیار داد که برای توقف جمهوری اسلامی در مسیر دستیابی به بمب هسته ای؛ از تمام ابزارهای لازم استفاده کند. نیروی نظامی و جنگ هم یکی از این ابزارهاست.
خارج کردن سازمان مجاهدین از لیست گروههای تروریستی، توسط امریکا، هم اتفاق دیگری بود که پیغام خاص خود را برای آقای سردار دارد.
واقعیت مقابل آقای سردار این است که کشور ایران در منطقه ای فوق استراتژیک در جهان قرار دارد. این واقعیت چیز جدیدی نیست و حتی آقای سردار هم می دانند. اما چیزی که آقای سردار نمی دانند، آنهم بدلیل اینکه در حین تفنگ پاک کردن بسرشان زد که آن را زمین بگذارند و بپرند مقابل دوربین و خبرنگاران و ادای سیاستمداران را در بیاورند؛ این است که در زمان و مکان اشتباهی این کار را کردند. چون نه امروز؛ روز این کارهاست؛ و نه ایران جای آن. آقای سردار 40-50 سالی دیر سردار شدند. نه اینکه فکر کنید حواسم نیست، که ایشان و دوستانشان 3 سال پیش کودتای سرد موفقی کردند و امروز هم؛ حداقل الان که این مطلب را می نویسم؛ هنوز سردارند و مقابل دوربین، حواسم هست. فقط چون مطمئن نیستم که فردا هم باشند؛ می نویسم!

آقای سردار و دوستانشان اگر موفق بودند و قرار است که باشند؛ باید جواب بدهند که چرا امروز باید آماده جنگ شوند؟ 1. 2. اگر که قرار است وارد جنگ شوند، با کی باید بجنگند؟ اسرائیل؟ امریکا؟ غرب و بازوی نظامیش ناتو؟ اگر کودتای 3 سال پیش با نگاه و تحلیل سیاسی درست از شرایط ایران، منطقه و جهان انجام شد؛ آقای سردار می دانست که کارش به اینجا میرسد؛ که امروز است؟ چون 3 سال پیش که صحبت از جنگ و درگیری نبود. آمریکا و غرب دستش را برای دست دادن با ایران؛ اینجا تاکید بر ایران است  و نه یک شخص و گروه شامل سردار و دوستانش؛ دراز کرده بود. پس میتوان نتیجه گرفت که سردار و دوستانش برای ایران، مردمش و منافع ملی شان ارزشی قائل نیستند؛ و تنها بدنبال دست دادن خودشان بودند؛ و آنهم فقط برای پول و قدرت. این، غیر ممکن بود و است.
 ایران را، مردمش نمایندگی می کنند و تاکید آقای اوباما و غرب هم، دست دادن با این مردم بود و نه یک شخص یا گروه. البته شخص و گروهی که مردم را نمایندگی کند؛ آمریکا و غرب با او دست می داد و خواهد داد. 3 سال پیش این عملی نشد؛ پس اول باید این مهم تحقق یابد و بعد راجع به دست دادن صحبت کرد.

اینجاست که، آقای سردار؛ شاید امروز درک کنید که ماجراجویی 3 سال پیش که به ناگاه در حین تفنگ پاک کردن به پشت میز کنفرانس خبری، آنهم از نوع سیاسی؛ پریدن و ادای سیاسی در آوردن؛ نوک کج می طلبد! چون، آقای سردار، جهان دو قطبی و دعوای ابر قدرتهای زمان جنگ سرد 20 سال پیش تمام شده است. در 10 سال گذشته هم، بواسطه زور آزمایی موقت آقای پوتین، فرصتی دست داد که شما و دوستانتان به اشتباه بیفتید و تصور کنید ایران، مردمش و منافع ملی شان، منطقه خاور میانه و جهان، اسباب بازیهایی هستند که شما و چند نفر از دوستانتان می توانید با آنها بازی کنید. اتفاقات پشت سر هم بالا و اعتراف شخص خودتان به شانس بالای جنگ و درگیری احتمالی ثابت خواهد کرد که گول خوردید! البته عرض کردم؛ بخاطر کج نبودن نوکتان بوده است.  

تنها راه اجتناب، شاید بازگشت به سرعت به شغل اصلی تفنگ پاک کردن شما و دوستانتان؛ آزادی تمامی زندانیان سیاسی؛ و برگرداندن کشور ایران و ثروتهای آن به مالکان اصلی؛ مردم باشد. فرصت اما، زیاد نیست. 


Saturday, September 1, 2012

زمان حساس تصمیم گیری برای امریکا و غرب

چند هفته پیش آمریکا یک ناو هواپیما-بر دیگر به خلیج فارس اعزام کرد. دلیل اینکار رو هم وضعیت حساس سوریه و تهدیدهای جمهوری اسلامی اعلام کرد. چند روز بعد از اعلام این خبر، ترکیه هم از قصد خود برای طرح ایجاد یک منطقه امن حفاظت شده در خاک سوریه در شورای امنیت خبر داد. وقتی که ترکیه را یکی از اعضای استراتژیک و کلیدی ناتو می شناسیم، و طرح منطقه امن بدون حمایت ناتو را هم بی معنا بدانیم، حضور ناو هواپیما-بر امریکایی همزمان با طرح ترکیه، بیشتر معنا پیدا خواهد کرد.  
در عین حال وضعیت بحرانی سوریه؛ حضور نظامی جمهوری اسلامی در سوریه و اعلام حمایت بلاشرط تهران از اسد؛ ادعای ابر قدرتی اسلام شیعه به سرگردگی بچه های تهران و به کمک مسکو؛ کشمکش ادامه دار مسکو-واشنگتن که حتی بعد از سرنگونی اتحاد جماهیر شوروی تا به امروز ادامه دارد... همه و همه آمریکا و متحدین غربی آن را به سوی نقطه تصمیم گیری بزرگی سوق داده اند.
همین سناریو برای روسیه هم، بله روسیه به تنهایی، چرا که بر خلاف آمریکا که دارای متحدین آماده به جنگ در کنار آمریکا هستند؛ روسیه متحدی آماده به جنگ به آن معنا ندارد، متصور است. چین، کشورهای امریکای لاتین و یا جمهوری اسلامی کوچک؛ کمک چندانی نمی توانند که به روسیه ارائه دهند.
در عوض آمریکا و متحدانش در سالهای نود میلادی بخوبی نشان دادند که خط قرمزشان کجاست و به هیچ قیمتی نخواهند توانست؛ و نه میگذارند؛ اجازه دهند که این خط قرمز خدشه دار شود. خط قرمز؛ به شکل از سرگیری سناریویی جدید در قالب جنگ سرد دیگری در قلب اروپا. در آن سالها و بعد از سرنگونی اتحاد جماهیر شوروی بود که اسلوبدان میلوسوویچ، رئیس جمهور سابق یوگوسلاوی، تلاش کرد که خود را به سنبل مقاومت شرق در قلب اروپا تبدیل کند. چنین چیزی برای آمریکا و غرب؛ غیر قابل تحمل بود. نتیجه را همه میدانیم و غیر از آن هم متصور نبود.
امروز تلاش روسیه، چین و جمهوری اسلامی در سوریه؛ آمریکا و متحدینش را در شرایط مشابه و حتی خطرناکتری قرار داده است؛ برای آنان نقطه انتخاب است. انتخاب بین دنیایی متمدن و آزاد با گردش آزاد سرمایه، حقوق بشر و دمکراتیک مردم در سراسر جهان؛ و یا بازگشت به عقب و دوران تاریک و سیاه سرکوب؛ کشتار و حاکمیت اقلییتی بر اکثریت به زور سرنیزه و اسلحه؛ قانون جنگل در یک کلام. چه کسانی این دوران را می پسندند و ترجیح می دهند؟ نگاهی به مسکو و پوتین؛ تهران و ملایان؛ دمشق و اسد؛ جواب شما را خواهد داد.
حدس من این است که آمریکا و متحدینش مصمم هستند؛ که اجازه عقب گرد را ندهند. مردم سوریه و ایران آنان را حمایت خواهند کرد.